امکان هجرت تو تراوش می کند،از خطوط مبهم نگاهت من پیشتر،دیده بودم جرقه محال ماندنت را در سایش دستانمان به رفتنت ایمان دارم، چون ماهی آزاد به جریان آب نبودنت، مرا در سطح بزرگ اشکهایم پر از عطش میکند چقدر سنگین شده اند شانه هایم! آخر بعد از تو ترازوی تنهایی ام شده اند...
+نوشته
شده در شنبه 24 اسفند 1392برچسب:, ;ساعت18:10;توسط اشنا; |
|
نشسته در تب حال و هوای چشمانت مگر قدم بزند در صفای چشمانت
کسی که لک زده قلبش برای چشمانت
بهشت را به بها میدهند شکی نیست
نشان چشم چرانی بهای چشمانت
برای خلق چنین نقش های دل چسبی
چقدر حوصله کرده خدای چشمانت ؟
درون قاب نگاهت کشیده است انگار
دو بچه آهوی زیبا به جای چشمانت
سکوت کرده ای اما غمین و بغض آلود
به گوش می رسد اینک صدای چشمانت؟
نگاه من به تنش کرده جامه احرام
+نوشته
شده در جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ;ساعت18:36;توسط اشنا; |
|
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست…
+نوشته
شده در جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ;ساعت18:35;توسط اشنا; |
|
شعرهایم را میخوانی… و میگویی روان پریش شده ام ! پیچیده است … قبول … اما من فقط چشمهای تو را مینویسم … تو ساده تر نگاه کن …
+نوشته
شده در جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ;ساعت18:31;توسط اشنا; |
|
عشق اگر عشق باشد ؛
هم خنده هایت را دوست دارد ،
هم گریه هایت را ….
هم شادی ات را دوست دارد ؛
هم غم هایت را …
هم لحظه های شادابی ات را می پسندد ،
هم روز های بی حوصلگی ات را …
هم دقایق پر ازدحامت را همراهی میکند ،
هم دقایق تنهایی ات را …
عشق اگر عشق باشد ،
هم زیبایی هایت را دوست دارد ،
هم اخم هایت را در روزهای تلخی …
هم سلامتت را می پسندد ،
هم روزهای گرفتاری و بیماری همراهی ات می کند …
عشق اگر عشق باشد ،
با یک اتفاق ،
تو را تعویض نمی کند ،
همراهی ات می کند تا بهبود یابی …
عشق اگر عشق باشد ،
هر ثانیه دستانش در دستان توست ،
در سختی و آسانی …
تا ابد
+نوشته
شده در جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ;ساعت18:29;توسط اشنا; |
|
این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست پشت سرم حتی دعای هیچکس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست
آنقدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیهِ دردهای هیچ کس نیست
حتی نفسهای مرا از من گرفتند
من مردهام در من هوای هیچ کس نیست
دنیای مرموزیست ما باید بدانیم
که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
باید خدا هم با خودش روراست باشد
وقتی که میداند خدای هیچکس نیست
من میروم هر چند میدانم که دیگر
+نوشته
شده در جمعه 23 اسفند 1392برچسب:, ;ساعت10:14;توسط اشنا; |
|